طبیب اصفهانی

طبیب اصفهانی

شمارهٔ ۶۳

۱

جدا از روی تو چشمم چو خون‌فشان گردد

ز خون دل مژه‌ام شاخ ارغوان گردد

۲

گرفته‌ام به غمش الفتی و می‌ترسم

خدا نکرده به من یار مهربان گردد

۳

ز شادمانی وصل تواش نصیب مباد

دل فگار اگر بی‌تو شادمان گردد

۴

قفس شکسته و از هم گسسته دام کسی

ز آشیان به چه امید سرگران گردد

۵

مباش غافل از افتادگی جاده طبیب

ز خاکساری خود خضر کاروان گردد

تصاویر و صوت

نظرات