طبیب اصفهانی

طبیب اصفهانی

شمارهٔ ۶۶

۱

ترسم که چو جانم زتن زار برآید

از خلوت اندیشه من یار برآید

۲

از سینه پاکان مطلب جز سخن عشق

از جیب صدف گوهر شهوار برآید

۳

از باغ بهشتی دل غمگین نگشاید

آن مرغ که از بیضه گرفتار برآید

۴

مشاطه رخسار گهر گرد یتیمی است

حیفست که دل از غم دلدار برآید

۵

با سینه عاشق چکند جوش خلایق

با دامن این دشت چه از خار برآید

۶

تا خضر رهش جذبه خورشید نگردد

شبنم چه خیالست ز گلزار برآید

۷

از اشگ نرفت از دل ما گرد کدورت

پیداست ز طفلی چقدر کار برآید

۸

دلتنگ شدم بسکه طبیب از غم ایام

از سینه من آه بزنهار برآید

تصاویر و صوت

نظرات