
طبیب اصفهانی
شمارهٔ ۷۳
۱
تا قیامت دمد از خاک من خون آلود
لاله از سینه چاک و کفن خون آلود
۲
صبح از جامه رنگین شفق مستغنیست
پیر کنعان چه کند پیرهن خون آلود
۳
می توان یافت که در پای دلش خاری هست
گل کند از لب هر کس سخن خون آلود
۴
گرچه خون می خورد از رشگ رخت گل به چمن
می کند وصف ترا با دهن خون آلود
۵
اشگ خونین همه از دیده حیران ریزد
گر در آئینه فتد عکس من خون آلود
۶
خون خجلت نشود شسته بخون چند طبیب
شوئی از دیده خونبار تن خون آلود
نظرات