طبیب اصفهانی

طبیب اصفهانی

شمارهٔ ۷۵

۱

من آن صیدم که از ضعفم نفس بیرون نمی‌آید

به جز آهی که آن هم از قفس بیرون نمی‌آید

۲

نمی‌دانم که آسودست در محمل؟ همی‌دانم

که از پاس ادب بانگ جرس بیرون نمی‌آید

۳

بگلزاری که بندم آشیان یارب چه بختست این

کز آن گلزار غیر از خار و خس بیرون نمی‌آید

۴

طبیب از آتش عشقت سراپا سوخت حیرانم

که از پای دلش خار هوس بیرون نمی‌آید

تصاویر و صوت

نظرات