
طبیب اصفهانی
شمارهٔ ۸۰
۱
از آن آهم ز دل مشکل برآید
که می ترسم غمت از دل برآید
۲
مکن بامن جفا چندان مبادا
که آهی از دلم غافل برآید
۳
بخاک ما ببار ای ابر رحمت
بود ما را گلی از گل برآید
۴
کناری گیر، کش عزت فزاید
هر آن گوهر که بر ساحل برآید
۵
زدلش ناله مطرب خدا را
بود ما را غمی از دل برآید
۶
زمحفل چون کنی آهنگ رفتن
هزاران ناله از محفل برآید
۷
برآید کام تو چون از من آسان
چرا کامم ز تو مشکل برآید
۸
حدیثی گوید از مجنون و ترسم
فغان لیلی از محمل برآید
۹
تو حال ما ندانی و چه داند
زغرقه آنکه بر ساحل برآید
۱۰
گرش صدجان فدا سازد محالست
طبیب از خجلت قاتل برآید
تصاویر و صوت

نظرات