طبیب اصفهانی

طبیب اصفهانی

شمارهٔ ۸۱

۱

کدام شب که فغانم به آسمان نرسد

خدا کند که ز دوری کسی به جان نرسد

۲

از آن همیشه ترا سر بر آستان دارم

که پای غیر برین خاک آستان نرسد

۳

من و گلی که زبس سرکشی درین گلشن

بشاخ گلبن او دست باغبان نرسد

۴

هزار شکوه گر از دوست باشدت بر دل

نهفته دار که شرطست بر زبان نرسد

۵

چه از رهائی آن صید ناتوان خیزد

که گرز دام برآید بآشیان نرسد

۶

بمحفلی که تو ساقی شوی سزد از رشگ

دعا کنیم که جامی بدیگران نرسد

۷

زکین غیر چه اندیشه عاشقان ترا

بمحرمان ملک تیغ پاسبان نرسد

۸

بهجر عشق طبیب آرزوی ساحل چیست

که کشتی تو ازین بحر بر کران نرسد

تصاویر و صوت

نظرات