
طبیب اصفهانی
شمارهٔ ۹۵
۱
چون ناله ز جور تو ستمگر نکند کس؟
هرچند کند ناله و باور نکند کس
۲
آن جامه که از خون جگر تر نکند کس
در کوی تو شرطست که در بر نکند کس
۳
خم در قدحم ریز که در میکده عشق
آن به که می از شیشه به ساغر نکند کس
۴
گر سوخت دلت عشق به آتشکده بشتاب
کاین سوختگی چاره به کوثر نکند کس
۵
بنمای به من رخ که دم بازپسین است
حیفست که نظاره دیگر نکند کس
۶
آسوده چنانند شهیدان تو در خاک
ترسم که شود محشر و سر بر نکند کس
۷
در انجمن ما که سرایش همه خونست
ظلمست که از باده لبی تر نکند کس
۸
مائیم و طبیب و در میخانه که آنجا
اندیشهای از گردش اختر نکند کس
نظرات