طبیب اصفهانی

طبیب اصفهانی

شمارهٔ ۹۷

۱

چه دامست این که هر مرغی که می‌گردد گرفتارش

نمی‌آید به خاطر پر گشودن‌های گلزارش

۲

عجب نبود ز خاکش تا قیامت بوی خون آید

بیابانی که آب از دیده من می‌خورد خارش

۳

ندارد آگهی از محنت شب‌های مهجوران

کسی کو شب به راحت خفته باشد در بر یارش

۴

مگیر از ساقی دوران قدح گر زندگی خواهی

که از زهر جفا لبریز باشد جام سرشارش

۵

درین بستان بود طبع من آن طوطی که می‌ریزد

به جای شهد زهر و جای شکر خون منقارش

۶

طبیب از دولت وصل تو کامش کی شود حاصل

همان بهتر که باشد با غم هجری سرو کارش

تصاویر و صوت

دیوان طبیب اصفهانی (به انضمام رساله ای در شرح حال و زمان شاعر) به تصحیح مجتبی برزآبادی فراهانی - طبیب اصفهانی - تصویر ۱۲۱

نظرات