ترکی شیرازی

ترکی شیرازی

شمارهٔ ۱ - حب احمد و آل

۱

نمیدانم چه می بود اینکه ساقی داشت در مینا

که از یک جرعه اش آتش به جانم ریخت سرتاپا

۲

همین می بد که مجنون خورد و شد دیوانه لیلی

همین می بد که وامق خورد و شد شوریده عذرا

۳

بود رنگ همین می از ازل در سرخ گل پنهان

که از عشقش کشد بلبل به حسن بوستان آوا

۴

تجلی گر نگردی رنگ این می در گل سوری

ز عشقش روز و شب افغان نکردی بلبل شیدا

۵

می عشق است این می بی گمان هرکس زوی نوشد

بجز معشوق نارد در نظر چیز دگر اصلا

۶

بنازم دست ساقی را که تا می ریخت در جامم

من از جا می فکندم از نظر دنیا و مافیها

۷

کنون جز عشق و غیر از عاشقی کاری ندارم من

ز عشق و عاشقی از کس ندارم در جهان پروا

۸

به سو هرکس ندارد عشق نتوان خواند انسانش

که انسانی که عشقش نیست حیوانی بود گویا

۹

غرض از باده و عشق است حب احمد و آلش

که حب احمد و آل است حب خالق یکتا

۱۰

هر آنکس را که در دل هست حب احمد و آلش

به روز واپسین جایش بود در جنت الماوا

۱۱

به غیر از این می و این عشق نبود مقصد «ترکی»

چه در ظاهر چه در باطن، چه در دنیا چه در عقبی

تصاویر و صوت

نظرات