ترکی شیرازی

ترکی شیرازی

شمارهٔ ۱۰۱ - نهال بخت

۱

چه زحمت‌ها که من از گردش اختر نمی‌بینم

نهال بخت خود را هیچ‌گه پربر نمی‌بینم

۲

به تنگ آمد دلم در ملک هند از شغل نقاشی

میان شغل‌ها شغلی از این بدتر نمی‌بینم

۳

یهود و گبر و هندو راست دایم کیسه‌ها پُر زر

منِ مسکین به جز در خواب رنگ زر نمی‌بینم

۴

ز ناچاری برای شخص گبری می‌کشم زحمت

ولیکن بوی خیری هم، از آن کافر نمی‌بینم

۵

نه شر از من، نه خیر از او، گذشتم از سر خیرش

که جای خیر از آن گبر، غیر از شر نمی‌بینم

۶

معاشر با چنین گبری و شغلی با چنین زحمت

به غیر از صبر کردن، چارهٔ دیگر نمی‌بینم

۷

عجب دارم از این شغلی که با این زحمت بی‌حد

کهن‌کفشی به پا، عمامه‌ای بر سر نمی‌بینم

۸

به این زحمت که دارم چون شود شب بهر آسایش

به خانه جز حصیر پاره‌ای بستر نمی‌بینم

۹

کسان را روز و شب «ترکی» بود ساغر پر از باده

به جز خون جگر، من باده در ساغر نمی‌بینم

تصاویر و صوت

نظرات