
ترکی شیرازی
شمارهٔ ۱۱۹ - عاشق و مفتون
۱
ای عارض نیکوی تو از قرص قمر به
اندام تو سر تا به قدم پاک و منزه
۲
دانم که به من نیست تو را روی توجه
اما به تو من روز و شب استم متوجه
۳
هم بر قد و بالای توام عاشق و مفتون
هم در رخ زیبای توام خیره و واله
۴
از حسرت سیب زنخ و سرخی رنگت
رنگ رخم ای دوست بود زردتر از به
۵
از طاق فرود آر یکی شیشه پر از می
جامی تو بکن نوش ودگر جام به من ده
۶
جامی به کفم برنه و جان در عوضش گیر
جانی بستان از من و جامی به کفم نه
۷
ابروی تو کافی ست به خون ریزی «ترکی»
بیهوده مکش تیغ و کمان را منما زه
نظرات