ترکی شیرازی

ترکی شیرازی

شمارهٔ ۱۲۰ - رخ افروخته

۱

دوش آمد دلبرم با چهرهٔ افروخته

وز رخ افروخته جان جهانی سوخته

۲

از کمان غمزه اش تیری مرا بر دل رسید

شصت او نازم عجب تیرافکنی آموخته

۳

از نگاهی جامهٔ صبر مرا او پاره کرد

من چو حربا دیده بر خورشید رویش دوخته

۴

گفتمش جانا ز تاب عشق عالم سوز تو

صبر و تاب و جسم و جان وخانمانم سوخته

۵

این وفاداری ز «ترکی» بس که با این مفلسی

یک سر موی تو را با عالمی نفروخته

تصاویر و صوت

نظرات