
ترکی شیرازی
شمارهٔ ۱۲۲ - مس وجود
۱
رو بر نتابم از تو گرم تیر می زنی
خورسند ار مرا تو به شمشیر می زنی
۲
گر تیغ می زنی سپرم پیش تیغ تو
هر چند بی جنایت و تقصیر می زنی
۳
تیغ ازمیان کشیده داری سر زدن
غمگین از این رهم که چرا دیر می زنی؟
۴
من پیش تو چو صورت تصویر مانده ام
بیهوده زخم تیغ، به تصویر می زنی
۵
با دست خود اشاره به ابروت می کنی
هشدار، دست بر دم شمشیر می زنی
۶
نخجیر را به تیر و کمان می زنند خلق
جانا! به تیر غمزه تو نخجیر می زنی
۷
دلهای بسته در گره زلف تو بسی ست
تا کی گره به زلف گره گیر می زنی
۸
«ترکی» به یار پنجه فکندن نه حد توست
زنهار از آن که پنجه تو با شیر می زنی
۹
گویا مس وجود تو خواهی طلا شود
خود را بر آن وجود چو اکسیر می زنی
نظرات