ترکی شیرازی

ترکی شیرازی

شمارهٔ ۱۲۹ - بادهٔ عشق

۱

دلم باشد اسیر خوب رویی

نگاری، شوخ و شنگی، تندخویی

۲

سر من در خم چوگان زلفش

بود سرگشته تر گویی ز گویی

۳

چو یاد آید مرا محراب ابروش

کنم هر دم ز خون دل وضویی

۴

ز هجر قامت و موی میانش

تنم گردیده لاغرتر ز مویی

۵

بیفکن ساقیا! خشت از سر خم

معطر کن دماغم را ز بویی

۶

ز زهد خشک جانم در عذاب است

بده جامی که تر سازم گلویی

۷

مرا همره سوی میخانه میبر

بنه از می به دوش من صبویی

۸

کرم کن ساقیا! از سوزن می

جراحات دلم را کن رفویی

۹

بیا «ترکی» تو هم از بادهٔ عشق

بزن جامی، برآر از سینه هویی

تصاویر و صوت

نظرات