ترکی شیرازی

ترکی شیرازی

شمارهٔ ۱۳۳ - آهوی دشت ختن

۱

بس که ای شوخ پری چهره تو نازک بدنی

از حریری تن گلبرگ تو را پیرهنی

۲

نتوانم به گل یاسمنت نسبت داد

که نازک بدنی، به ز گل یاسمنی

۳

چون گل روی تو یک گل نبود در گلزار

چون قد سرو تو سروی نبود در چمنی

۴

گر تکلم نکنی، لب به سخن نگشایی

هیچ مفهوم نگردد که تو داری دهنی

۵

ترک چشم تو بود رهزن صد قافله دل

تو مگر پادشه طایفهٔ راهزنی

۶

در تکلم ز لبت لعل و گهر می ریزد

تو مگر کان بدخشانی و، بحر عدنی

۷

فارس یک تنه، لشکر نتواند شکند

تو اگر یک تنه خود فارس لشکر شکنی

۸

بوی مشک ختن از زلف تو آید به مشام

نازنینا! تو مگر آهوی دشت ختنی

۹

صحبت روح افزا و، سخنت شیرین است

«ترکیا» بس که تو خوش‌صحبت و شیرین‌سخنی

تصاویر و صوت

نظرات