
ترکی شیرازی
شمارهٔ ۱۵ - آهوان صحرا
۱
چشم تو به یک کرشمه ای یارا!
بربود زدست، طاقت ما را
۲
تا چند کنی پریش و آشفته
آن زلف دراز و عنبر آسا را
۳
زین بیش مکن پریش و سرگردان
این دل شده عاشقان شیدا را
۴
از لعل تو مرده می شود زنده
کو آنکه خبر دهد مسیحا را
۵
یک روز کمند زلف خود بگشا
نخجیر کن آهوان صحرا را
۶
یک لحظه کنار چشم من بنشین
و آنگاه ببین تو موج دریا را
۷
اسکندر غمزه ات به یک حمله
درهم شکند سپاه دارا را
۸
اسلام تو ای محمدی مذهب!
منسوخ نمود دین عیسی را
۹
«ترکی» ندهد ز دست دامانت
کن مرحمت آن فتاده از پا را
نظرات