ترکی شیرازی

ترکی شیرازی

شمارهٔ ۲۲ - لعل درفشان

۱

جانا! شکن میفکن بر طاق ابروانت

چین و شکن بود خوش بر جعد گیسوانت

۲

خون می چکاند از دل، مژگان چون خدنگت

دل می رباید از کف، ابروی چون کمانت

۳

روزی عنایتی کن، بگشای غنچه لب

تا بشنوم کلامی از لعل درفشانت

۴

خواهم که آیم از شوق، شب ها به پای بوسی

اما چه چاره سازم با ظلم پاسبانت

۵

گر تو زنی به تیرم، دل از تو برنگیرم

حاشا که من شوم دور، از خاک آستانت

۶

گردیده ام به روزی گر من تو را نبینم

خوشتر بود که بینم همراه دیگرانت

۷

در گردنم بیفکن، از زلف خویش طوقی

در کوی خویش جاده در جرگه سگانت

۸

یک بوسه گر فروشی جانا! به قیمت جان

هستم به جان خریدار، گلبوسه از لبانت

۹

«ترکی» ز بس که شعرت، باشد لطیف و شیرین

گویا که قند مصری، می ریزد از دهانت

تصاویر و صوت

نظرات