ترکی شیرازی

ترکی شیرازی

شمارهٔ ۲۳ - قبلهٔ ابرو

۱

دل برده زمن دلبرکا! غمزه و نازت

بربوده زکف صبر و توان، زلف درازت

۲

بگرفت دلم را خم گیسوی کمندت

بگداخت تنم را غم فولاد گدازت

۳

بازآی که از رفتن تو جان ز تنم رفت

جان باز شود روزی اگر بینم بازت

۴

سوی تو بود روی نیاز همه کس لیک

جز خود نبود سوی کسی روی نیازت

۵

از بس که بود در نظرم قبله ابروت

حاشا که فراموش کنم وقت نمازت

۶

در گوش تو زلف تو شب و روز، چه گوید

این زنگی بدخو ز چه شد محرم رازت؟

۷

بس شعبده بازی کند این خالک هندوت

فریاد از این هندوک شعبده بازت

۸

ای عشق چه چیزی تو که هستند طلبکار!

ترسا زکلیسا و مسلمان ز حجازت

۹

«ترکی» تو مکن کاهلی از پیروی عشق

کآخر به حقیقت برساند ز مجازت

تصاویر و صوت

نظرات