
ترکی شیرازی
شمارهٔ ۳۰ - آه آتشبار
۱
قدت چو سرو و، رخسارت چو ماه است
که بر هر دو، مرا هر دم نگاه است
۲
نباشد سرو را اینگونه رفتار
نه اینسان ماه را بر سر کلاه است
۳
تو با مه مشتبه هرگز نگردی
معاذاله چه جای اشتباه است
۴
ز ترک چشم تو ترسیده چشمم
مگر جلاد ترک پادشاه است
۵
به گردش بسته صف، مژگان سیه وار
مگر چشم تو سردار سپاه است
۶
دلم چاه زنخدان تو را دید
یقینش شد که اندر راه چاه است
۷
شبی زلف تو را در خواب دیدم
از آن شب تاکنون، روزم سیاه است
۸
دل آزارا! دل مردم میآزار
که دل آزردن مردم گناه است
۹
مرا غیر از تو منظوری نباشد
بر این دعوی، خدای من گواه است
۱۰
ز هجرت مونس روز و شب من
فغان شام و، آه صبحگاه است
۱۱
بترس از آه آتشبار «ترکی»
که او را آتشی، در برق آه است
نظرات