ترکی شیرازی

ترکی شیرازی

شمارهٔ ۴۴ - شب تا به صبح

۱

در فراقت ای بت سیمین برم، شب تا به صبح

می چکد خونابه از چشم ترم، شب تا به صبح

۲

ز آتش هجر تو و، سیلاب اشک دیده ام

گاه در آبم گهی در آذرم، شب تا به صبح

۳

هیچ آگه نیستی ای ماه رو، کز دوریت!

از مژه ریزد به دامان اخترم، شب تا به صبح

۴

بسکه در مینای چشمم خون دل آمد به جوش

شد ز خون دل لبالب ساغرم، شب تا به صبح

۵

با خیال ترک چشم مست و خال هندویت

با مسلمان گاه و، گه با کافرم، شب تا به صبح

۶

زلف چون چنگال شهبازت چو آرم در نظر

چون کبوتر، دل طپد اندر برم، شب تا به صبح

۷

می چکد «ترکی» ز هجران بت سیمین بدن

اشک سیمین بر رخ همچون زرم، شب تا به صبح

تصاویر و صوت

نظرات