ترکی شیرازی

ترکی شیرازی

شمارهٔ ۵۱ - زلف خم اندر خم

۱

ای خوش آن کس که چو تو طرفه نگاری دارد

با سر زلف درازت، سر و کاری دارد

۲

حاجت شمع و چراغش، نبود در شب تار

هر که در خانه چو تو ماه عذاری دارد

۳

ترک چشم تو گرفت است به کف، تیر و کمان

ظنم این است که آهنگ شکاری دارد

۴

چه کمند است سر زلف خم اندر خم تو

که دو صد قافله دل، بسته به تاری دارد

۵

گر غبار خطت از چهره دمیده است چه غم

به چو بالیده شود گرد و غباری دارد

۶

گرد خورشید رخت گر شده از خط تاریک

غم مخور روز هم از پی، شب تاری دارد

۷

گر زمقراض سر زلف تو کم شد غم نیست

هر خزانی که به سر رفت، بهاری دارد

۸

از سواران مخالف نکند بیم و هراس

شه که در لشکر خود، چون تو سواری دارد

۹

«ترکیا» نی تو یه تنها زغمش سوخته ای

که عاشق سوخته دل، چون تو هزاری دارد

۱۰

من و شیراز و سر کوی بت شیرازی

هر کسی چشم به یاری و دیاری دارد

تصاویر و صوت

نظرات