
ترکی شیرازی
شمارهٔ ۵۲ - یار دلنواز
۱
دوباره بر تنم آن جان رفته باز آید
اگر به تربتم آن یار دلنواز آید
۲
ز بعد مردنم از یار، مدعا این است
که بر جنازهٔ من، از پی نماز آید
۳
ز بخت خویش، جز این از خدا نخواهم من
که یار نوسفرم از ره حجاز آید
۴
سزد که بر همه خوبان، کند کرشمه و ناز
دمی که راست به قدش، قبای ناز آید
۵
شکوه سلطنت خسروی دهد بر باد
شبی به خلوت محمود، اگر ایاز آید
۶
حکایت خود و، در قید و بند زلف نگار
اگر که شرح دهم قصه ام دراز آید
۷
به کوی میکده هر کس، ز راه صدق نرفت
گمانم آنکه خجالت کشیده باز آید
۸
حقیقت است رهی راست، تا به منزل عشق
کسی بدان نرسد کز ره مجاز آید
۹
پری رخا! دل «ترکی» به پیش غمزهٔ تو
کبوتری ست که در چنگ شاهباز آید
نظرات