
ترکی شیرازی
شمارهٔ ۵۳ - راحت جان
۱
تا قد سرو تو در باغ دلم، موزون شد
چشم خونبار من از اشک روان، جیحون شد
۲
تا به گرد مه روی تو خط سبز دمید
روز من تار شد و، حسن رخت افزون شد
۳
بی سبب دور شدی از برم ای راحت جان!
وز غم هجر تو آهم به سوی گردون شد
۴
تو علارقم من ای دوست! به همراه رقیب
به چمن رفتی و از غصه مرا دل، خون شد
۵
شوخ لیلی وش من، سلسلهٔ زلف گشود
بستهٔ سلسله اش صد چو من مجنون شد
۶
زاهد از گوشهٔ مسجد، به سوی میکده رفت
آه و افسوس که در شرع، چه بی قانون شد
۷
سجده بر قالب آدم چو عزا زیل نکرد
زان سبب بود که مردود شد و، ملعون شد
۸
هر که در میکده عشق، ننوشید قدح
بی شک از دایرهٔ اهل صفا، بیرون شد
۹
بر سر کوی تو «ترکی» به چه خواری جان داد
خبر از کس نگرفتی، که فلانی چون شد
نظرات