ترکی شیرازی

ترکی شیرازی

شمارهٔ ۷۱ - محرم راز

۱

راز عشق تو با که گویم باز

که مرا جز تو نیست محرم راز

۲

از تو گر جمله ناز هست و عتاب

نیست از من، به غیر عجز و نیاز

۳

ای که بر رخش عزتی تو سوار!

از بر ما بر این شتاب متاز

۴

چند دایم به خویش پردازی

چند روزی به حال ما پرداز

۵

جان فدا سازمت به شکرانه

که ببینم به کام خویشت باز

۶

هر چه روزم به هجر رفت به شام

عمر کوته شد و امید دراز

۷

دست از دامنت رها نکنم

گر کنی صد هزار عشوه و ناز

۸

این جفاها که می کنی تو به من

نکند با کبوتری، شهباز

۹

بخت آخر، نصیب «ترکی» کرد

یار دشمن نواز و دوست گداز

تصاویر و صوت

نظرات