
ترکی شیرازی
شمارهٔ ۷۲ - قبله نما
۱
جانا! زلب لعل تو یک بوسه مرا بس
بیمارم و، این بوسه مرا جای دوا بس
۲
با خشم دهی بوسه و، گویی که بست نیست
گویم اگرم بوسه ببخشی، به رضا بس
۳
گر قبله، فراموش شود وقت نمازم
محراب دو ابروی توام قبله نما بس
۴
صد عقده به دل دارم و، یک عقده گشا نیست
یک خنده ز لب های توام عقده گشا بس
۵
چون دست رسی نیست مرا بر سر زلفت
گر بویی از او بشنوم از باد صبا بس
۶
این جور و جفاها که تو کردی به من ای دوست!
یکبار نگفتم به تو کز بهر خدا بس
۷
«ترکی» نشوی سیر تو از بوسه گرفتن
هر چند که دهد بوسه نگویی که مرا بس
نظرات