
ترکی شیرازی
شمارهٔ ۸۵ - سودای عشق
۱
آفرین بر نام روح افزای عشق
جان فدای آنکه شد دارای عشق
۲
یک تجلی کرد عشق و در جهان
هر کجا بینی بود غوغای عشق
۳
عشق را جایی نباشد غیر دل
در دل عشاق، باشد جای عشق
۴
عقل را دیگر نباشد جای زیست
در میان، هر کجا که آید پای عشق
۵
تا صف محشر کجا آید به هوش
هر که جامی خورد از مینای عشق
۶
لشکر غم زد شبیخون بر سرم
تادلم زد خیمه در صحرای عشق
۷
عاشقا!گر طالب عشقی بزن
غوطه ای در بحر گوهرزای عشق
۸
«ترکی»از معشوق کی یابی مراد
تا نباشد بر سرت سودای عشق
نظرات