
ترکی شیرازی
شمارهٔ ۸۹ - بادهٔ گلرنگ
۱
بیار ساقی گل چهره باده یگلرنگ
بباز مطرب چنگی تو نیز چنگ به چنگ
۲
بریز در قدحم زان شراب روحانی
که من نه طالب تریاکم و نه راغب بنگ
۳
خراب کن ز می ام کاندر این جهان فراخ
دل آمده زغم اندر فضای سینه به تنگ
۴
فلک به گردش خون سنگ آسیا به سرم
من اوفتاده ام اندر میان، چو زیرین سنگ
۵
مرا به گردش دور زمانه، باکی نیست
زمانه باشد بامن، مدام بر سر جنگ
۶
به هر رفیق که از مهر، می شوم نزدیک
همان رفیق، گریزد ز من صد فرسنگ
۷
من از مهابت این چدخ پیر می ترسم
بدان مشابه که سرباز، ترک از سرهنگ
۸
ولی به جام شرابی گرم کنی امداد
به روز رزم نترسم ز سام و پور پشنگ
۹
فلک فکند ز ایران به هند «ترکی» را
ز هند ترسم اندازدش به شهر فرنگ
نظرات