ترکی شیرازی

ترکی شیرازی

شمارهٔ ۹۳ - انگشت نما

۱

ای خاک کف پای تو بود تاج سرم!

خوبتر از تو نباشد به جهان، در نظرم

۲

به وفایت که اگر دیده به تیرم دوزی

ناجوانمردم اگر جز تو به جایی نگرم

۳

دوش سرمست ز میخانه سوی خانه شدی

التفاتی ننمودی و گذشتی ز برم

۴

دل من گمشده جانا و، من گمشده دل

بجز از هندوی خالت به کسی ظن نبرم

۵

ترک چشمت ز پی قتل من افراخته تیغ

گو بزن تیغ، که من بردم تیغت سپرم

۶

گفته بودی که بیایم به سراغت روزی

ترسم آن روز، بیایی که نیابی اثرم

۷

عجب اینجاست که یکبار، به گوشت نرسید

این همه نالهٔ شبگیر و، فغان سحرم

۸

جسمم از عشق تو از بس شده لاغر چو حلال

کرده انگشت نما بر سر هر رهگذرم

۹

من به هر کس که رسم باز بپرسم خبرت

تو به هر کس که رسی باز نپرسی خبرم

۱۰

منم آن مرغ سخندان که گرفتار توام

حیف باشد که بهم، برشکنی بال و پرم

۱۱

ای که عاشق شدنم دیدی و عیبم کردی

عیب آن است که یکبار، ندیدی هنرم

۱۲

موی چون سیم سپید و، رخ چون زر دارم

غم نباشد به جهان گر نبود سیم و زرم

۱۳

«ترکی» ساده دل و، ترک زبان نافهم

به در کس نروم گر تو برانی ز درم

تصاویر و صوت

نظرات