ترکی شیرازی

ترکی شیرازی

شمارهٔ ۱۰۲ - ستاره می شمرم

۱

پدر ز درد فراقت خون شده جگرم

ز هجر روی تو چون طایر شکسته پرم

۲

پدر بیا و ز بحر غمم رهایی بخش

که سیل اشک، ز هجرت رسیده تا کمرم

۳

مرا ز دیده بود از غم تو خون جاری

چو طفل اشک، فکندی چرا تو از نظرم

۴

خرابه منزل و لخت جگر، طعام من است

ببین زمانه چسان کرده خوار و دربدرم

۵

دگر نظر به مه آسمان نخواهم کرد

به خواب اگر شبی آید رخ تو در نظرم

۶

چو آفتاب رخت در تنور کرد غروب

بیاد روی تو شب ها ستاره می شمرم

۷

شبان تیره دو چشمم نمی رود در خواب

چگونه خواب به چشمم رود که بی پدرم

۸

ربود خواب زچشم تمام اهل حرم

فغان نیم شب و، آه و نالهٔ سحرم

۹

بهای قطرهٔ خون گلوی تو نشود

به جای اشک، اگر خون رود ز چشم ترم

۱۰

سرت به طشت طلا و تنت به کرب و بلا

کجا روم چکنم شکوه جانب که برم؟

۱۱

در این خرابه تنم ز آفتاب گرم گداخت

پدر بیا ز وفا سایه ای فکن به سرم

۱۲

بیا و دختر خود را از انتظار برآر

روا مدار که من، از غم تو جان سپرم

۱۳

ز گریه، دیدهٔ «ترکی» چو بحر عمان شد

ببین که صفحهٔ دفتر پر است از گهرم

تصاویر و صوت

نظرات