
ترکی شیرازی
شمارهٔ ۳ - گریهٔ پنهان
۱
کلک قضا نوشت چو دیوان فاطمه
دست قدر گرفت گریبان فاطمه
۲
مامش خدیجه چون به بهشت برین شتافت
شد آشکار گریهٔ پنهان فاطمه
۳
بابش نبی چو عالم فانی وداع کرد
خاموش گشت شمع شبستان فاطمه
۴
زوجش علی چو خانه نشین شد پس از نبی
پژمرده گشت گلبن بستان فاطمه
۵
شرمنده گشت خاذن گنج دو دیده اش
گوهر ز بسکه ریخت به دامان فاطمه
۶
از آتش فراق، تن و جان او گداخت
جان ها شود فدای تن و جان فاطمه
۷
باله سزاست کز زن و مرد جهان تمام
سازند جان خویش به قربان فاطمه
۸
فردا که آفتاب قیامت کند طلوع
دارند خلق چشم، به احسان فاطمه
۹
هر کس که نام فاطمه را بشنود یقین
سوزد دلش به حال پریشان فاطمه
۱۰
« ترکی » ز راه صدق و صفا و ادب زده است
دست ولا به دامن احسان فاطمه
۱۱
یا رب به حق فاطمه و آل اطهرش
او را شمر یکی ز غلامان فاطمه
نظرات