ترکی شیرازی

ترکی شیرازی

شمارهٔ ۳۴ - مژهٔ چشم تر

۱

شوری که حسین بهر شهادت به سرش بود

از روز ازل کشته شدن، در نظرش بود

۲

بگذاشت قدم تا که به میدان شهادت

دل جای دگر، دیده به جای دگرش بود

۳

تیری که رها می شدی از شست مخالف

در مقتل خون سینهٔ آن شه سپرش بود

۴

آن دم که بریدند، لب تشنه سرش را

سیلاب روان از مژهٔ چشم ترش بود

۵

گر پیکر او داشت بسی زخم روی زخم

اما به دل غمزده زخم دگرش بود

۶

زخمی که به تن داشت ز شمشیر و سنان بود

زخمی که به دل داشت ز داغ پسرش بود

۷

بر خاک سیه کرد مکان، با تن صد چاک

شاهی که مکان، دامن خیرالبشرش بود

۸

افسوس پس از قتل، به بردند به یغما

آن کهنه لباسی که کفن سان ببرش بود

۹

جان داد لب تشنه، لب آب، ز بیداد

شاهی که علی ساقی کوثر پدرش بود

۱۰

شد دربدر اطفال امامی که به طفلی

جبریل امین، خادم و دربان درش بود

۱۱

از تیشهٔ اهل ستم، از پای درآمد

نخل قد اکبر که زمان ثمرش بود

۱۲

قوت سحر و شام سکینه به ره شام

از نالهٔ شبگیر و فغان سحرش بود

۱۳

نظمش ز چه در اهل عزا شور بپا کرد

نه اگر شور حسینی به سرش بود

تصاویر و صوت

نظرات