ترکی شیرازی

ترکی شیرازی

شمارهٔ ۳۵ - طایر باغ جنان

۱

ای شهیدی که لب تشنه بریدند سرت را!

سوختند از پی یک قطرهٔ آبی جگرت را

۲

گرچه خواندند به مهمانیت از شهر مدینه

کوفیان از چه بریدند لب تشنه سرت را

۳

طایر باغ جنان بودی و، با سنگ شقاوت

بشکستند به هم دوزخیان، بال و پرت را

۴

نه شکستند همین صدر تو را از سم اسبان

که شکستند دل مادر و جد و پدرت را

۵

کوفیان از پدرت شرم نکردند و بریدند

با دم تیغ ستم، رشتهٔ عمر پسرت را

۶

لعن حق باد بر آن طایفهٔ زشت نهادی

که نمودند خم از مرگ برادر کمرت را

۷

کاش از کرب و بلا قاصدی از مهر رساندی

در نجف نزد علی ساقی کوثر خبرت را

۸

کی علی یک نظر ازلطف سوی کرب و بلا کن!

غرق در خون بنگر پیکر شمس و قمرت را

۹

کاش در آن دم آخر که ز تن، رفت روانت

مادرت بود که بستی ز وفا چشم ترت را

۱۰

ترسم ای خسرو خوبان! که برد «ترکی» مسکین

به لحد همره خود آرزوی خاک درت را

۱۱

روز و شب، پیشهٔ او نیست بجز نوحه سرایی

ناامید از سر کویت منما نوحه گرت را

۱۲

از تو آن روز که بر فرق نهی تاج شفاعت

چشم دارد که ز وی باز نگیری نظرت را

تصاویر و صوت

نظرات