ترکی شیرازی

ترکی شیرازی

شمارهٔ ۳۹ - اشک خونین

۱

«در دلم لاله‌صفت، خون جگر می‌ریزد

صدف دیده به رخ، لؤلؤ تر می‌ریزد»

۲

هر زمان یاد کنم از لب عطشان حسین

دجله‌سان، آب سرشکم ز بصر می‌ریزد

۳

بهر خونی که چکید از گلوی او به زمین

از ره دیده مرا خون جگر می‌ریزد

۴

یادم از حنجر خشکیدهٔ او چون آید

اشک خونین من از دیدهٔ تر می‌ریزد

۵

زان شراری که ز سوز عطشش بر جان بود

گوییا بر دلم از غصه شرر می‌ریزد

۶

شمر با چکمهٔ پا سینهٔ او را بشکست

طایر روحم از این واقعه، پر می‌ریزد

۷

با لب تشنه بریدند سرش را ز قفا

جبرئیل از غم او خاک به سر می‌ریزد

۸

صفحهٔ دفتر «ترکی» ز چه خون‌آلود است

مگر از خامهٔ او خون جگر می‌ریزد

تصاویر و صوت

نظرات