
ترکی شیرازی
شمارهٔ ۴۵ - دیدهٔ خونبار
۱
بر سبط نبی گنبد دوار بنالد
شمس و قمر و ثابت و سیار بنالد
۲
ظلمی که بر او رفت یقین تا به قیامت
نبود عجبی گر در و دیوار بنالد
۳
چون حنجر او شمر برید از دم خنجر
بر حنجر او خنجر خونخوار بنالد
۴
چون رفت سر سبط پیمبر به سر نی
زین واقعه نی ناله کند زار بنالد
۵
بر غربت و مظلومی او فاطمه گرید
بر بی کسی اش احمد مختار بنالد
۶
در خلد برین فاطمه با دیدهٔ خونبار
بر غربت آن خسرو بی یار بنالد
۷
در جنت فردوس، ز غم جعفر طیار
بر حالت عباس علمدار بنالد
۸
در طی سفر از غم جانسوز برادر
زینب سر هر کوچه و بازار بنالد
۹
از خوردن سیلی به ره شام سکینه
با سوز دل و دیدهٔ خونبار بنالد
۱۰
در کنج خرابه، ز الم سید سجاد«ع
بر حالت بیماری خود زار بنالد
۱۱
به اله عجبی نیست کز این نظم جگر سوز
«ترکی» اگرت دفتر اشعار بنالد
نظرات