ترکی شیرازی

ترکی شیرازی

شمارهٔ ۴۶ - چرا چو شمع نسوزم؟

۱

چرا ز غصه شب و روز، زار زار نگریم؟

ز گردش فلک و، جور روزگار نگریم

۲

بهار آل پیمبر ز جور چرخ خزان شد

چرا ز هر مژه چون ابر نوبهار نگریم؟

۳

چرا چو نی، به شهیدان نینوا نخروشم؟

چرا به یاد قتیلان جان نثار نگریم؟

۴

چرا چو بلبل شوریده روز و شب نسرایم؟

چرا ز داغ جوانان گل عذار نگریم؟

۵

چرا برای حسین اشک غم ز دیده نبارم؟

به تشنه کامی آن شاه باوقار نگریم؟

۶

بر آن قتیل که بی سر، به زیر خاک نهان شد

چرا به سر نکنم خاک و، آشکار نگریم؟

۷

به سینه اش که گلدکوب شد ز سم ستوران

چرا به سینه زنان تا صف شمار نگریم؟

۸

چرا به سر نزنم دست و، سینه چاک نسازم؟

به تشنه کامی عباس نامدار نگریم

۹

به جای اشک چرا خون دل ز دیده نبازم؟

به سوگ قاسم بسته ز خون نگار نگریم

۱۰

چرا ز غم ندهم جای طفل اشک به دامان؟

برای کودک معصوم شیرخوار نگریم

۱۱

چرا ز دیده به رخ در شاهوار نریزم؟

به حال زینب آواره از دیار نگریم

۱۲

چرا ز دل نکشم ناله و فغان ننمایم؟

به بی قراری کلثوم بی قرار نگریم

۱۳

چرا چو شمع نسوزم؟ چرا سرشک نریزم؟

به روزگار سکینه که گشت تار نگریم

۱۴

چرا به گوشه بیت الحزن، ز غم ننشینم

به حزن حضرت سجاد دل افگار نگریم

۱۵

فراق نامهٔ «ترکی» چرا به خلق نخواهم؟

چرا ز خواندن این نظم آبدار نگریم؟

تصاویر و صوت

نظرات