ترکی شیرازی

ترکی شیرازی

شمارهٔ ۴۹ - مرآت خدا

۱

ای قتیلی که به خون غرقه ز شمشیر جفایی

وی شهیدی که بریده ز بدن سر ز قفایی

۲

سر بریده ز تن از جور لعنیان به چه جرمی

به چه تقصیر گرفتار به صد رنج و بلایی

۳

زینت دوش نبی بودی و نور دل زهرا

پایمال از سم اسبان مخالف تو چرایی؟

۴

در عراق آمدی از ملک حجاز، ای شه خوبان

با شکوه و عظمت بود تو را فر همایی

۵

قاسمی داشتی و، عونی و، عباس ، رشیدی

اکبری داشتی و، اصغر فرخنده لقایی

۶

همرهانت همه گشتند شهید از دم خنجر

هر یکی با تن صد چاک فتادند به جایی

۷

اکبرت سرخ شد از خون رخ چون بدر منیرش

قاسم از خون سر خویش به کف بست حنایی

۸

اوفتادی به روی خاک زمین، چون ز سرزین

آسمان اشک فشان گشت و، بپا کرد عزایی

۹

ای حسین ای که شدی کشته ز شمشیر مخالف

ای که سالاری و سر حلقهٔ خیل شهدایی

۱۰

خونبهای تو خدا گشت که درعالم معنا

هم تو مرآت خدا هستی و هم خون خدایی

۱۱

روز و شب عابد بیمار تو در کنج خرابه

داشت از لخت دل و اشک، دوایی و غذایی

۱۲

نظری جانب « ترکی » ز ره لطف و کرم کن

جز در مرحمت تو نبرد راه به جایی

تصاویر و صوت

نظرات