
ترکی شیرازی
شمارهٔ ۸۰ - عقده های دل
۱
فلک از پیش توام کرد زکین، دور چرا؟
قسمت از دهر نشد بعد توام گور چرا؟
۲
توشه کشور ایجادی و، فرزند رسول
سر پر نور تو از ملک بدن، دور چرا؟
۳
عقده های دل زینب زتو مفتوح نشد
سینه ات از سم اسبان شده مکسور چرا؟
۴
ای کلیم اله من! کنج تنور خولی
بر سر غرق بخونت شده چون طور چرا؟
۵
هم جوار تو بود اکبر گلگون بدنت
هست لیلای جگر خون، ز تو مهجور چرا؟
۶
دخترانت ز چه بعد از تو پریشان و اسیر
بستهٔ بند گران، عابد رنجور چرا؟
۷
مرگ خود را زخدا از چه نخواهم که یزید
شده از کشتن تو این همه مغرور چرا؟
۸
«ترکی» از خون دل و اشک بصرمی ننهی
به جراحات تنش مرهم کافور چرا؟
نظرات