
ترکی شیرازی
شمارهٔ ۱۲ - تاب عشق
۱
افتاده است از نظرم ماه و آفتاب
تا چشم بر جمال تو مه رو گشوده ام
۲
رخسار آتشین تو تا دیده ام به چشم
همچون سپند بر سر آتش غنوده ام
۳
تب خال تب عشق تو مانده است بر لبم
زان دم که بر لب تو لب خویش سوده ام
۴
در عشق تو چه اشتر نقاره خانه ام
از بس زعمر و زید، ملامت شنوده ام
۵
مشکل که آب ما و تو یک جو رود بتا!
من بخت خویش راهمه وقت آزموده ام
۶
هر چند تو به جور و جفایم فزوده ای
من همچنان به مهر و وفایت فزوده ام
۷
زان پیش کاشقان تو از عهشق دم زنند
من پاسبان در گه عشق تو بوده ام
نظرات