ترکی شیرازی

ترکی شیرازی

شمارهٔ ۵ - آرزوی وصل

۱

راهی ست پر خطر ره عشق تو ای نگار!

کس بی خطر، به منزل از این رهگذر نرفت

۲

در آرزوی وصل تو روزم به شب رسید

عمرم سر آمد و شب هجرت به سر نرفت

۳

رفت آن چه بود در نظرم جلوه گر ولی

غیر از خیال روی توام کز نظر نرفت

۴

از حسرت لطافت یاقوت لعل تو

یک شب سحر نشد که زچشمم گهر نرفت

۵

پیک نظر به دیدن چشم تو شد روان

تا حد خط و خال تو نزدیکتر نرفت

۶

هر چند گفتمش قدمی پیشتر گذار

از ترس تیر غمزهٔ تو پیشتر نرفت

۷

دل از برم برفت، ولی را ضیم از او

کز چنین طرهٔ تو به جایی دگر نرفت

تصاویر و صوت

نظرات