واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

شمارهٔ ۱۱۱

۱

در چنگ خصم پاک گهر ایمن از بلاست

چون دانه شرار که در سنگ آسیاست

۲

آن را که پادشاهی درویشی آرزوست

بر فرق او کلاه نمد سایه هماست

۳

جز خویش را کسی بنظر در نیاورد

خود بین کسی که نیست درین عهد، چشم ماست

۴

راز نهان ما چه عجب گر شود بلند؟

در کوهسار درد نفس می کشی، صداست

۵

تا در دل آن نگار بتمکین نشسته است

عالم اگر زجای بجنبد، دلم بجاست

۶

در خانه دل، ای غم جانان خوش آمدی

در دیده ای غبار رهش، از تو صد صفاست

۷

بیگانگان زدرد تو همراز هم شدند

هرکس که دیده است ترا با من آشناست

۸

بالد بخویش روز بروزم گداز تن

واعظ ببین دیار محبت خوش هواست!

تصاویر و صوت

دیوان ملا محمدرفیع واعظ قزوینی (با تصحیح و مقدمه و فهارس) به کوشش سید حسن سادات ناصری - ملا محمد رفیع واعظ قزوینی - تصویر ۱۳۱

نظرات