
واعظ قزوینی
شمارهٔ ۱۱۹
۱
دماغ اهل فنا، از مکاره آزاد است
چراغ مجلس تصویر، ایمن از باداست
۲
دل شکسته، چه غم دارد از حوادث دهر؟
که بیم سیل کشد، خانه یی که آباد است!
۳
بکن حذر ز ضعیفان، به زور خویش مناز
همیشه طعمه زنگار، مغز فولاد است!
۴
تلاش نام کنی، در جهان اثر بگذار
نه بیستون، که نگینی به نامِ فرهاد است!
۵
چه سود ترک جهان، گر تعلقش برجاست
نه بنده یی که گریزد ز خواجه آزاد است
۶
فتاد رعشه بتن گر ترا ز رفتن عمر
عجب مدار، که تن نخل و عمر تو باد است
۷
صفای باطن مرد، از صفای ظاهر به
چنانکه آینه سنگ، به ز فولاد است
۸
غمی بغیر غم بندگی مخور واعظ
که هرکه بنده او شد، ز هر غم آزاد است
تصاویر و صوت

نظرات
سیدمحمد جهانشاهی