واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

شمارهٔ ۱۲

۱

بس است شمع قناعت چون مسکن ما را

چرا بمهر بود چشم روزن ما را

۲

کشید خجلت بی برگی از خزان چندان

که کرد آب عرق سبز گلشن ما را

۳

سیاه باد رخ مفلسی بهر دو جهان

که ناامید ز ما کرد رهزن ما را

۴

زخلق یاوری هم شده است رسم قدیم

مگر بباد دهد برق خرمن ما را

۵

زدود مشعل ظالم هم این ستم بس نیست

که کرده است سیه چشم روشن ما را

۶

کجاست رستم همت که تا ز چاه امل

برآرد این دل سخت چو بیجن ما را

۷

کمر نبندد الهی کمر بکین بستن

که او به کینه کمر بسته دشمن ما را

۸

ز جان به جامه پشمین فقر تن دادیم

بس است جامه فاخر همین تن ما را

۹

بود ز کوتهی تیشه طالب واعظ

که گشته است به سر خاک معدن ما را

تصاویر و صوت

دیوان ملا محمدرفیع واعظ قزوینی (با تصحیح و مقدمه و فهارس) به کوشش سید حسن سادات ناصری - ملا محمد رفیع واعظ قزوینی - تصویر ۷۶

نظرات