واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

شمارهٔ ۱۳۳

۱

دگر بجای رخ ساده، لوح ساده بس است

ز خجلتت، بکف آیینه جام باده بس است

۲

کمان جور، بآذار خلق زه بستن

کنون گذشته، خدنگ قدت کباده بس است

۳

بدعوی سخن و دلبستگی بجهان

لب گشاده چه حاجت؟ درگشاده بس است

۴

گذاشتن ز هوس، عمر خویش بر سر مال

کشیدن این همه نقصان پی زیاده بس است

۵

قدم برون منه از راه راستی واعظ

که این ترا به دیار نجات، جاده بس است

تصاویر و صوت

نظرات