
واعظ قزوینی
شمارهٔ ۱۴۳
۱
فکر زلفش، در ره دیوانگی شبگیر ماست
حرف گیسویش، بجای ناله زنجیر ماست
۲
ما بهر دلبسته یی، دست ارادت کی دهیم؟
چون عصا هرکس کند قطع علایق، پیر ماست
۳
نقد ما رایج ز بی قدری است در بازار دهر
خاکساری در گداز خویشتن اکسیر ماست
۴
گو بکن از ضعف ما اندیشه، ای خصم قوی
ناتوانی، کار چون افتد، دم شمشیر ماست
۵
از خلای معده آزند بیخواب اهل حرص
خواب راحت در جهان، مخصوص چشم سیر ماست
۶
پیش لطف دوست، خودراییست واعظ فکر خویش
دست از تدبیر خود برداشتن، تدبیر ماست
تصاویر و صوت

نظرات