
واعظ قزوینی
شمارهٔ ۱۴۷
۱
خانه بردوشیم ما، کنج وطن کی جای ماست؟
رزق ما سرگشتگان چون گردباد از پای ماست
۲
باغ زندانست، تا چون غنچه در بند خودیم
هر کجا بیرون رویم از خویشتن، صحرای ماست
۳
رنگ خجلت بر رخ ما ز انفعال سائلان
لاله یی از کوهسار همت والای ماست
۴
از می نظاره صنع است ما را سرخوشی
سبزه یی هرجا که سر زد گردن مینای ماست
۵
قطعه بگسستن از مخلوق، نظم واعظ است
عرضه بی مدعایی پیش خلق، انشای ماست
نظرات