
واعظ قزوینی
شمارهٔ ۱۶۸
۱
طرف از شکستگان جهان کس نبسته است
دشمن درست کرده که ما را شکسته است
۲
جز دل که بسته اند بر آن قوم مرده دل
دیگر به زندگانی دنیا چه بسته است؟
۳
پیداست ساحل عدم اینک، ولی چه سود؟
کشتی بگل از این تن خاکی نشسته است
۴
چو ریخت عقد گوهر دندان ز یکدگر
معلوم شد که رشته روزی گسسته است
۵
از خار بست مرگ سبکبار میجهد
چیزی بخویش هرکه ز هستی نبسته است
۶
خوانند در شریعت اخلاص، کی درست
گر توبه نامه تو بخط شکسته است
۷
صورت پذیر نیست در او، کار هیچ کس
گیتی مثال آینه زنگ بسته است
۸
آیینه زان ز نعمت دیدار منعم است
کو در ز بخل بر رخ مهمان نبسته است
۹
واعظ نکرده بال فشانی بکام خود
تا مرغ دل ز دام علایق نجسته است
تصاویر و صوت

نظرات