واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

شمارهٔ ۱۹۵

۱

آید چو مرگ هستی پیر و جوان یکیست

در پیش برق، سبزه تر با خزان یکیست

۲

از هیچکس، بجز دوزبانی ندیده ایم

خلق زمانه را همه گویی زبان یکیست

۳

منعم ز حال مردم بی برگ غافل است

در پیش سرو، فصل بهار و خزان یکیست

۴

فرق هنر ز بی هنری، قدردان کند

میزان چو نیست، قدر سبک با گران یکیست

۵

گند دماغ آرد، اگر ایستد دو روز

مال جهان فانی و آب روان یکیست

۶

یک درد بود، در دل مجنون و کوهکن

گر نسخه ها جداست، ولی داستان یکیست

۷

آن کرد با من او، که به پروانه کرد شمع

خوبان شهر را همه گویی زبان یکیست

۸

واعظ چراغ محفل دلها کلام ماست

زآن رو که با زبان دل ما شمع سان یکیست

تصاویر و صوت

دیوان ملا محمدرفیع واعظ قزوینی (با تصحیح و مقدمه و فهارس) به کوشش سید حسن سادات ناصری - ملا محمد رفیع واعظ قزوینی - تصویر ۱۸۵

نظرات