واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

شمارهٔ ۱۹۷

۱

در چهره بی شرم، نشانی ز صفا نیست

تف باد برآن رو که در آن آب حیا نیست

۲

از ذل طمع رست، هرآنکس که به کم ساخت

شهریست قناعت که در آن نام گدا نیست

۳

راضی به دل آزادی یاران نتوان بود

از همنفسان شکر کسی را غم ما نیست

۴

از هیچ کسم، چشم کسی نیست ز یاران

زآن رو که مرا هیچ کسی غیر خدا نیست

۵

با نقش جهان، دل نپسندیده به عقبی است

آری زر این شهر در آن شهر روا نیست

۶

هرچند که پر زشت بود طاعتم، این هست

کز بسکه بدی هست در آن، جای ریا نیست

۷

واعظ چه کنی شکوه شب و روز، ز پیری

هستت به عصا دسترس، ار قوت پا نیست

تصاویر و صوت

دیوان ملا محمدرفیع واعظ قزوینی (با تصحیح و مقدمه و فهارس) به کوشش سید حسن سادات ناصری - ملا محمد رفیع واعظ قزوینی - تصویر ۱۸۶

نظرات