
واعظ قزوینی
شمارهٔ ۲۰۰
۱
درد ما از پختگی، زحمت ده هر گوش نیست
چون می(خم) دیگ ما را نالهای در جوش نیست
۲
چون بود پوشیده از مردم ز بیچیزی چه باک؟
این طبق را نعمتی بالاتر از سرپوش نیست
۳
بودی آسان، گر زاظهار تبحر تن زدن
از فغان هرگز لب دریا چرا خاموش نیست
۴
از درشتی، لب چو بندی، نشنوی هرگز درشت
پنبه یی، چون نرمی گفتار بهر گوش نیست
۵
نیست بی آوازه ممکن ریزش اهل سخا
وقت رفتن سیل هرگز از فغان خاموش نیست
۶
واعظ از مردن چه غم؟ گر از علایق رستهای
راه آسانست، گر باری ترا بر دوش نیست
نظرات