
واعظ قزوینی
شمارهٔ ۲۰۱
۱
عیش گیتی باد تند پر غباری بیش نیست
زندگی آب روان ناگواری بیش نیست
۲
این قدر بر تاج دولت، گردن خواهش مکش
سایه بال هما ابر بهاری بیش نیست
۳
در طلاقش ای دل نامرد، چند استادگی؟
آخر این دنیا زن ناسازگاری بیش نیست
۴
زینت دنیا ندارد این قدر واله شدن
سرخ و زردش، چون شفق نظاره واری بیش نیست
۵
پرمشو ز اوضاع ناهموار گیتی تنگدل
کاین بلند و پست، سیر کوهساری بیش نیست
۶
ای که از مستی کنی هرلحظه صد فریاد و شور
از تو تا قعر جهنم نعره واری بیش نیست
۷
می کنند از هر طرف نیش زبان بر هم دراز
بزم گلریزان مستان خارزاری بیش نیست
۸
حلقه پشت کهنسالان ز بار زندگی
از برای مرگ چشم انتظاری بیش نیست
۹
ای دعا برخیز و سر کن راه درگاه کریم
از تو تا عرش اجابت آه واری بیش نیست
۱۰
برگرفتش سبزه سان از خاک مهر لطف دوست
ورنه واعظ دانه آسا خاکساری بیش نیست
تصاویر و صوت

نظرات